آزادوار شهری به قدمت تاریخ

روزگاری است که در دشت جوین خانه ماست

گرچه مجنونم ،صحرای جوین منزل ماست

لیک دیوانه تر از من نبود در این دشت

عشق این دشت کنون بر دل نشست

دفتری را که به خون دل نوشتم امروز

از جفاء و سم اسبان مغول

وای بر این دشت چه ستمها دیده

چه ستمها  از تیغ شاهان دیده

هر روز یکی خواجه فرمانده گشت

بشکست و خراب گشت در زیر سم اسب

یک خواجه هزار جور و جفا داشت

ببین گوهر عشقم چه مقدار بهاء داشت

عاقلان دیوانه خواندن مرا در این دشت

من جنون سری در دشت جوینم

 

نویسنده : غلام حلاج


نویسنده: غلام حلاجیان ׀ تاریخ: یک شنبه 15 خرداد 1390برچسب:دشت جوین,دشت ,جوین,غلام حلاج,غلام, حلاج,شعر,شاعر, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

تمامی حقوق برای سایت روستای آزادوار محفوظ است. انتشار مطالب با ذکر منبع بلامانع است